آناآنا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

آنا کوچولو

این روزهای ما

این روزها حسابی با دخترک سرگرم هستم چون اکثر اوقات توی خونه تنها هستیم  همین دلیلی شده که به من  وابسته تر بشه و برای هر کاری بگه انیس انیسی بدو .دوست داره موقع انجام هر کاری من کنارش باشم و همین یکم کلافه کننده شده چون نمیتونم به کارهام برسم و مرتبا دنبالم میاد و میگه بدو یعنی بیا.گاهی با هم کارتون میبینیم بازی میکنیم و شعر میخونیم و فلش کارت های جدیدی که بابا گرفته خیلی مورد پسند واقع نشدن و شروع کرده بود به پاره کردنشون که همه رو جمع کردم و به قول خودش قاین کردم تا وقتی که بهشون علاقه نشون بده البته حق داره رنگ های تند و جذابی نداشتن.علاقه خیلی زیادی به پارک پیدا کرده و جالبه اگر کل خیابون ها رو بچرخیم همین که به پارک نزدیک بشیم...
17 آذر 1393

پیشرفت های 20 ماهگی

هوای شهر ما چند روزیه سرد شده تا چند روز پیش کولر ها روشن بود و حالا بخاری باید روشن کنیم.خیلی عجیبه که هوا اینجا یک دفعه کاملا تغییر میکنه و ما هم البته عادت کردیم به این روند جالب.ولی خب معمولا این تغییر ناگهانی هوا برای بچه ها یکم مشکل سازه و باعث مریضیشون میشه .آنا هم دیشب تب کرد البته تا حدودی مقصر من بودم که هر وقت وارد حیاط خونه پدری میشم از خود بیخود میشم و شروع میکنم به آب دادن به باغچه و گل و گیاه که در نهایت ختم میشه به آب پاشی کردن و سرتا پا خیس شدن من و دخترک .که دیشب نتیجه اش شد تب کردن انا و گلودرد من و بیخوابی هر دومون تا صبح . انا از نظر حرف زدن و درک مساعل توی این مدت پیشرفت خوبی داشته و مکعب های هوشش رو دستش میگیره و اس...
9 آذر 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آنا کوچولو می باشد